در برابر آینده

روزنوشت های یک عدد من

در برابر آینده

روزنوشت های یک عدد من

10

گاهی تنها سلاح یک زن میشود لوس بازی های بچه گانه..گاهی فقط میخواهی حسادتشو غلغلک بدی...میدونم کار اشتباهیه..ولی نیاز داری ببینی که اخم کرده برات..و یا نمیذاره کاریو انجام بدی..بارها سعی کردم توی این دوسال و نیم حسادتتو تحریک کنم و هر بار شکست خوردم...اونوقت امروز..درست سه روز بعد ناامیدی هم دست بردار نبودم..گفتم مهمونم ناهار...مهمون یه آشنای قدیمی..با اینکه قرار ناهارو فیکس کرده بودم ولی دلم؟؟ دلم میخواست بگی نرو ...بگی چه معنی داره همراه مرد غریبه بری بیرون...تو گفتی مراقب خودت باش...و من کلی استیکر هیجان و رقصیدن سند کردم...یعنی آهااااای من خیلی خوشحالم که دارم با اون رفیق بک پکرم میرم ناهار بیرون...تو اونطرف اقیانوس ها..نوشتی مراقب خودت باش..و بعد استیکر ذوق و شادی منو دیدی...اما منو ندیدی...منی که بغض کرده بودم تو اداره..و با بغض استیکرای رقصون میفرستادم...منی که میگفتم...لعنتی نمیشه یکبار...فقط یکبار منو برا خودت بدونی...و بگی نرو...بمون...برا من باش...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد